تا ازین شانه به آن شانه شوم می آید
بال بگشایم و پروانه شوم می آید
عشق پاپیچ من و خواسته هایم شده است
مثل مجنون اگر افسانه شوم می آید
هر کجا روی خود آوار شوم گنجی هست
تا فرو ریزم و ویرانه شوم می آید
خیز بردارم اگر از دل این خاک و شبی
ببُرم از خود وبیگانه شوم می آید
او کجا و منِ با خاک هم آغوش کجا؟
می روم شاعر و دیوانه شوم ... می آید
(مهدی موسوی)